نازبردن. تحمل ناز کردن. رجوع به ناز شود: مستان کشند ناز زن قحبه نی مردمان عاقل هشیارش. ناصرخسرو. چندین غم تو خوردم و ناز تو کشیدم از عشق من و ناز خود آگاه نئی نوز. سوزنی. به جور از نیکوان نتوان بریدن بباید ناز معشوقان کشیدن. نظامی. گر جور کسی بریم باری جورت ور ناز کسی کشیم باری نازت. سعدی. نازت بکشم که نازک اندامی بارت ببرم که نازپروردی. سعدی. گر جور همی بری هم از ساغر بر ور ناز همی کشی هم از ساغر کش. رفیع لنبانی. گر ناز کشی ز یار سهل است گر یار اهل است کار سهل است. اوحدی کازرونی. چون دشمن و دوست مظهر ذات تواند ازبهر تو می کشیم ناز همه کس. اسدکاشی. دو چشم مست تو خوش می کشند ناز از هم نمی کنند دو بدمست احتراز از هم. صبوحی
نازبردن. تحمل ناز کردن. رجوع به ناز شود: مستان کشند ناز زن قحبه نی مردمان عاقل هشیارش. ناصرخسرو. چندین غم تو خوردم و ناز تو کشیدم از عشق من و ناز خود آگاه نئی نوز. سوزنی. به جور از نیکوان نتوان بریدن بباید ناز معشوقان کشیدن. نظامی. گر جور کسی بریم باری جورت ور ناز کسی کشیم باری نازت. سعدی. نازت بکشم که نازک اندامی بارت ببرم که نازپروردی. سعدی. گر جور همی بری هم از ساغر بر ور ناز همی کشی هم از ساغر کش. رفیع لنبانی. گر ناز کشی ز یار سهل است گر یار اهل است کار سهل است. اوحدی کازرونی. چون دشمن و دوست مظهر ذات تواند ازبهر تو می کشیم ناز همه کس. اسدکاشی. دو چشم مست تو خوش می کشند ناز از هم نمی کنند دو بدمست احتراز از هم. صبوحی
کشیدن خطی بصورت لام از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی اطفال و جز او دفع چشم زخم یا قبول نزد خلق را. کشیدن عنبر و مشک و سپند سوخته و نیل و لاجورد بجهت دفع چشم زخم بر چهرۀاطفال. (غیاث). رجوع به لام و لامچه شود: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام. انوری. روت بس زیباست لامی هم بکش ضحکه باشد لام بر روی حبش. مولوی
کشیدن خطی بصورت لام از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی اطفال و جز او دفع چشم زخم یا قبول نزد خلق را. کشیدن عنبر و مشک و سپند سوخته و نیل و لاجورد بجهت دفع چشم زخم بر چهرۀاطفال. (غیاث). رجوع به لام و لامچه شود: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام. انوری. روت بس زیباست لامی هم بکش ضحکه باشد لام بر روی حبش. مولوی
کشیدن خطی بصورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام ک (انوری لغ)
کشیدن خطی بصورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت: سخنت چون الف ندارد هیچ چه کشی از پی قبولش لام ک (انوری لغ)